
در این پیغام، توجه شما را به رسالۀ افسسیان فصل ۵ آیۀ ۱۸ جلب میکنم. در این موعظه، قرار است مشخصات یک زندگی را که پُر از روحالقدس است بررسی بکنیم.
برای شما، که ایماندار هستید، هر قدر هم از عمر ایمانتان گذشته باشد، این آیه یک آیۀ بسیار مهم است. همۀ شما با این آیه آشنایید. هر ایماندار، اگر واقعاً میخواهد بداند خواست خدا از ما چیست، باید این آیه را مطالعه بکند. این یک آیۀ حیاتی و پراهمیت است. آیهای مهمتر از این آیه وجود ندارد که به ما یاد بدهد چطور به شایستگی رفتار بکنیم. پُر شدن از روحالقدس، آنطور که خدا مقرر کرده و آن را بنا گذاشته، برای زندگی مسیحی امر بسیار مهم و حیاتی میباشد.
حتماً یادتان میآید قبلاً رسالۀ افسسیان را به طور کلی برای شما توضیح دادم و دو بار هم اشاره کردم که این کتاب مثل خودرویی است که قدرت بالا و کارآیی بالا دارد. در فصل ۱ و ۲ و ۳، با مشخصات این خودرو، به طور خاص، با موتور آن آشنا میشوید. به عبارتی، خدا میگوید: «هویت شما، مسیحیان، همین است.»
در سه فصل اول، پولس موقعیت ما را در مسیح توضیح میدهد. او قدرتی را که از آنِ ما است، قدرت زندهای را که در اختیار ما است توصیف میکند. او آن میراث جانانه را که خدا به ما بخشیده توصیف میکند. از فصل ۱ تا فصل ۳ آیۀ ۱۳، موقعیت ایمانداران به یک خودرو با قدرت بالا و کارآیی بالا تشبیه میشود. سپس، در فصل ۳ آیۀ ۱۴ تا ۲۱، پولس رسول واقعیتی را توصیف میکند که من آن را سوییچ خودرو مینامم. چه فایده، اگر موتور خودروی شما قدرت بالا و کارآیی بالا داشته باشد، ولی آن را روشن نکنید! بنابراین، در فصل ۳، از آیۀ ۱۴ به بعد، حرف دربارۀ سوییچ خودرو است که اِستارت میزنید و ماشین را روشن میکنید.
حتماً یادتان میآید قبلاً در این باره صحبت کردیم که ما، در انسانیت باطنی، از روحالقدس قوت میگیریم، مسیح در دل ما منزل میکند. اینچنین میشود که محبت مسیح را درک میکنید و پُر میشوید تا تمامی پُری خدا. آنگاه، قادر خواهید بود بینهایت زیادتر از هر آنچه بخواهید یا فکر بکنید انجام بدهید. به عبارتی، اِستارت میزنید و موتور خودرو روشن میشود. اما کلید روشن شدن موتور از نظر روحانی این است که باید از روح خدا و از مسیح و خدای پدر قوت بگیرید.
پس، ابتدا، با شناسنامه و مشخصات خودرو آشنا میشویم و موتور را روشن میکنیم. بعد، به فصل ۴ میرسیم که مسیری را که باید در آن رانندگی بکنیم به ما نشان میدهد. این مسیر را «رفتار شایسته» مینامیم. پولس به ما میگوید باید به شایستگی خواندگی نجاتمان، در این مسیر، گام برداریم. بله، خودروی ما عالی و بینظیر است و مسیری هم که باید در آن رانندگی بکنیم یک جادۀ عالی و فوقالعاده است. ولی ما باید منحصر به فرد باشیم تا بتوانیم در این جاده رانندگی بکنیم. ما با مردم دنیا فرق داریم. این جاده جادۀ مردم دنیا نیست. در این جاده، باید فروتن باشیم، نه اینکه غرور دنیا را همراه داشته باشیم. در این جاده، باید متحد باشیم، نه اینکه مثل مردم دنیا با یکدیگر اختلاف داشته باشیم. این جاده جادۀ محبت و نور و حکمت است.
قبلاً دربارۀ همۀ اینها صحبت کردیم: قدم برداشتن در فروتنی، در بینظیر بودن، در محبت، در نور، در حکمت. این جادهای است که خودروی ما باید در آن حرکت بکند.
اما، وقتی به انتهای کتاب افسسیان میرسیم، پولس از یک تعداد راهبند، که سد راه جاده هستند، نام میبرد. ما با این خودروی پرتوان، که قدرتش را از خدا میگیرد، رانندگی میکنیم. ما در جادهای که خدا به ما نشان داده حرکت میکنیم، اما جلویمان راهبند و مانع وجود دارد. برای همین، در فصل ۶ آیۀ ۱۰ و بعد از آن، پولس این واقعیت را توصیف میکند که چون شیطان سر راهمان است، باید با ریاستها و قدرتها و جهانداران این ظلمت و با فوجهای روحانی شرارت در جایهای آسمانی بجنگیم. اما، برای آنکه آمادۀ نبرد باشیم، باید زره خدا را داشته باشیم. فصل ۶ آیۀ ۱۸ از این زره نام میبرد: باید همیشه دعا بکنیم.
پس میبینیم که انگار خدا ایمانداران را به یک خودرو با قدرت و کارآیی بالا تشبیه میکند. یک ایماندار، در انسانیت باطنی خود، به قوت و توانایی روحالقدس زورآور میشود و در مسیری پیش میرود که پولس آن را چنین مینامد: «رفتار کردن به شایستگی که به آن خوانده شدیم.» یک ایماندار در اتحاد و فروتنی و محبت و نور و حکمت، جدا از دنیا، زندگی میکند، اما با یک سری مانع سر راهش مواجه میشود. اینجا است که یک ایماندار باید با زره خدا و سلاح دعا، در مقابل حملههای شیطان، از خودش دفاع بکند.
شما میپرسید: «حالا این بخش از زندگی مسیحی را چه مینامیم؟» من این بخش را سوخت خودرو مینامم. شما باید خودرو را سوختگیری بکنید. اما این سوخت چه میباشد؟ شما باک خودرو را با چه سوختی پُر میکنید؟ رسالۀ افسسیان فصل ۵ آیۀ ۱۸ میگوید: «مست شراب مشوید، بلکه از روح پُر شوید.» این پُری روحالقدس قوت پیشرونده برای یک ایماندار است، خودرو با این سوخت حرکت میکند. اگر خودرو را سوخترسانی نکنید، حتی یک قدم هم جلو نمیرود.
یادم میآید، در یک مجله، عکسی از یک کشاورز، از قوم و فرقۀ آمیش، چاپ شده بود [آمیشها مردمانی هستند که به شیوۀ سنّتی و بدون استفاده از تکنولوژی و دستاوردهای فنی جدید زندگی میکنند. بیشتر آمیشها در ایالت پنسیلوانیای آمریکا ساکنند.] این کشاورز یک خودرو برنده میشود. اما، وقتی خودرو را برای او میفرستند، اسب خودش را به سپر خودرو میبندد و سوار بر اسبش، با افتخار، خودرو را دنبال خودش میکشد.
خیلی از ایمانداران نیز اسب جسم و نَفْس را به خودرویی میبندند که خدا آن را آفریده و با سوخت روحالقدس حرکت میکند. هستند ایماندارانی که سوار بر اسب جسم خودروی صنعت دست خدا را یدک میکشند. اما توجه بکنید که هدف خدا برای شما این است که از روحالقدس پُر بشوید، نه اینکه اسب جسم و نَفْستان شما را دنبال خودش بکشد. این پیغام رسالۀ افسسیان فصل ۵ آیۀ ۱۸ میباشد.
بله، شما قدرت و قوت و توان و نیروی لازم را در اختیار دارید، راه نیز برای شما هموار است. حالا باید به قوت روح خدا در این جاده پیش بروید. در رسالۀ افسسیان، از فصل ۵ آیۀ ۱۸ تا فصل ۶ آیۀ ۹، پولس توضیح میدهد پُر بودن از روحالقدس چگونه روی ما اثر میگذارد. پُر بودن از روحالقدس روی همۀ روابط ما اثر میگذارد، روی خُلق و خوی ما اثر میگذارد. برای نمونه، در آیۀ ۱۹، پولس میگوید وقتی از روحالقدس پُر بشوید، «با یکدیگر به مزامیر و تسبیحات و سرودهای روحانی گفتگو میکنید.» آیۀ ۲۰: «شکرگزار میشوید.» پُری روحالقدس در رفتارتان با دیگران اثر میگذارد و مطیع یکدیگر میشوید (آیۀ ۲۱). پُری روحالقدس در خانه و خانوادۀ شما اثر میگذارد، در روابط زن و شوهر و حتی در رابطۀ فرزندان و والدین اثر میگذارد (فصل ۶). پُری روحالقدس روی روابط کاری شما اثر میگذارد. فصل ۶ آیۀ ۵ از روابط غلامان و اربابان میگوید. پُری روحالقدس در همۀ روابط شما تأثیر میگذارد، از جمله، خانوادۀ شما و سر کارتان. پُری روحالقدس همان سوخت خودرو است که شما را به حرکت وامیدارد.
در پیغام هفتۀ گذشته، دربارۀ رفتار حکیمانه صحبت کردیم. فصل ۵ آیۀ ۱۵: «پس باخبر باشید که چگونه به دقت رفتار نمایید.» منظور این است که با حکمت رفتار بکنید، با دقت و نکتهسنجی رفتار بکنید، تحلیلگر باشید و با ملاحظه و احتیاط قدم به جلو بردارید، با حکمت قدم بردارید، نه چون جاهلان، بلکه چون حکیمان. اما لازمۀ رفتار حکیمانه این است که وقت را دریابید، زیرا این روزها شریر است. در ادامه، پولس میگوید: «از این جهت، بیفهم» یا نادان «مباشید، بلکه بفهمید که ارادۀ خداوند چیست.» سپس پولس در آیۀ ۱۸ میگوید: «و مست شراب مشوید که در آن فجور است، بلکه از روح پُر شوید.»
الان به این نکته دقت بکنید: آنچه رفتار حکیمانه را کامل میکند این است که رفتار و کردارمان با پُری روحالقدس همراه باشد. شما احمقترین آدم دنیا خواهید بود اگر اسب را به خودرو ببندید. شما نادانترین آدم دنیا شناخته خواهید شد اگر بخواهید با اسب جسم و نَفْستان خلقت تازهای را که خدا آفریده حرکت بدهید. این یعنی حماقت. اما شخص حکیم میگوید: «من این سرمایۀ عظیم را در اختیار دارم، من این قدرت عظیم را در اختیار دارم، من میخواهم از روحالقدس قوت بگیرم، میخواهم از روحالقدس پُر بشوم.»
فرض بکنید صاحب پرقدرتترین خودروی دنیا هستید. علاوه بر این، شما صاحب بزرگترین شرکت نفتی به نام «استاندارد اویل» هستید و انحصار نفت و مشتقات آن متعلق به شما است، اما خودروی خودتان بنزین ندارد. شما بهترین خودروی دنیا را دارید و سوختش را هم دارید، اما به خودتان زحمت نمیدهید باک ماشین را پُر بکنید.
من این را بارها گفتهام که بعد از خدای تثلیث، که نیکوترین است، مسیحیان مرغوبترین فرآوردۀ موجود در دنیا هستند. شما، ایمانداران، محصول درجه یک هستید و هیچچیز قابل مقایسه با شما نیست. شما همهچیز در اختیار دارید. سه فصل اول رسالۀ افسسیان همین را به ما نوید میدهد. علاوه بر این، شما بزرگترین منبع سوخت را در اختیار دارید، شما روحالقدس را دارید که خودش خدا است و به شما قوت و توانایی میبخشد. شما صاحب کارآمدترین و بهترین خودرو هستید، شما صاحب بزرگترین شرکت نفتی از عالم بالا هستید. با این حساب، واقعاً معنی ندارد اگر باک خودروی خودتان را پُر از بنزین نکنید.
لازمۀ زندگی مسیحی این است که از روحالقدس پُر باشید و روحالقدس، به معنی واقعی کلمه، اختیاردار شما باشد. اینجا است که باید خودتان را تسلیم روحالقدس بکنید.
در چند هفتۀ آینده، تصمیم داریم دربارۀ این موضوع صحبت بکنیم. ولی، قبل از آنکه عبارت «از روح پُر بشوید» را بررسی بکنیم، ابتدا، باید عبارت «مست شراب مشوید.» را بررسی بکنیم. در اینجا، پولس از دو واقعیت متضاد صحبت میکند. این هفته و هفتۀ آینده بخش اول این آیه را بررسی میکنیم: «مست شراب مشوید که در آن فجور است، بلکه از روح پُر شوید.»
در رسالۀ افسسیان فصل ۵ آیۀ ۱۸، پولس دربارۀ دو تضاد صحبت میکند: «مستی و پُر شدن از روحالقدس.» این یک تضاد خیلی واضح و روشن و در نگاه اول موضوع خیلی سادهای به نظر میرسد، اما، در همین سادگی، حقایق بسیار مهمی نهفته است. در بررسی آیۀ ۱۸ تا ۲۱، سه نکته به چشم میآید: «یک تضاد در آیۀ ۱۸، یک حکم در انتهای آیۀ ۱۸ که میگوید از روح پُر شوید، و نکتۀ سوم که حاصل و نتیجۀ پُری روحالقدس است و آیات ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ به آن میپردازد، یعنی «سرود خواندن، شکرگزاری، و مطیع شدن.» در پیغامهای آینده، همۀ این موارد را بررسی میکنیم. اما، در این پیغام و موعظۀ هفتۀ آینده، این عبارت را بررسی میکنیم: «مست شراب مشوید که در آن فجور است.»
این روزها، مقولۀ نوشیدن شراب و مست کردن به یک مشکل بزرگ تبدیل شده و در کلیسا در این مورد بحث و اظهار نظر فراوان است. بیشتر مسیحیان در این باره صحبت میکنند، بعضی از آنها میگویند: «من لب به شراب نمیزنم، شما هم نباید لب به شراب بزنید، چون شرابخوری گناه است.» اما یک نفر دیگر از راه میرسد و میگوید: «نوشیدن شراب گناه نیست. عیسی مسیح هم شراب نوشید، در کتابمقدس شراب مینوشند، در عهدعتیق هم شراب مینوشند. من پیروِ کتابمقدسم و میخواهم یک مسیحی پیروِ کتابمقدس باشم.» یک عده هم میگویند: «تنها زمانی که نمیتوانید شراب بنوشید وقتی است که برای برادر ضعیفتر سنگ لغزش باشد. اگر هم خودتان آن برادر ضعیف هستید، دیگر عذر و بهانه نیاورید، در عوض، برادر قوی بشوید.» یک تعداد از مسیحیان هم میگویند: «خیر، اصلاً و ابداً نباید لب به شراب بزنیم. ما کاری به کار شراب نداریم. ما شراب نمیخوریم، سیگار نمیکشیم، تنباکو نمیجَویم، با دخترهایی هم که اهل این کارها هستند بیرون نمیرویم.»
پس میبینید در این مورد که کدام کار درست است و کدام کار غلط اختلاف نظر وجود دارد. عدهای از این طرف بام میافتند و عدهای از طرف دیگر بام.
حالا، در این پیغام، یک شالودۀ محکم برای شما بنا میکنم و در پیغام بعدی، به قول معروف، شرابی را که برای مسیحیان مجاز است معرفی میکنم. امیدوارم پیغام این هفته و هفتۀ آینده برای شما مفید باشد.
پس پیغام خودمان را با افسسیان فصل ۵ آیۀ ۱۸ ادامه میدهیم: «مست شراب مشوید که در آن فجور است.» با این توصیف، یک نفر باید خیلی نادان باشد که مست شراب بشود. چنین حماقتی نقطۀ مقابل حکمت است. آیۀ ۱۵ میگوید: «احمق نباشید، حکیم باشید.» آیۀ ۱۷: «نادان نباشید، بلکه ارادۀ خدا را بهجای بیاورید.» آیۀ ۱۸: «مست شراب مشوید، از روح پُر بشوید.» در همۀ این عبارتها، تضاد به چشم میآید. احمقترین آدم و بیحکمتترین شخص کسی است که مست شراب میشود. از طرف دیگر، حکیمترین شخص، که ارادۀ خدا را بهجای میآورد، کسی است که از روحالقدس پُر است. پس میبینید که پُر شدن از روحالقدس ارادۀ خدا است و قدم حکیمانه میباشد. در نقطۀ مقابل، مست شدن از شراب حماقت و نادانی است. این یک مقایسه است.
بله، پولس میداند دنیا دنیای مستی و مِیگساری است. این یک واقعیت است. دنیا دنیای مستان است. من هر وقت دربارۀ مشروبات الکلی تبلیغات میبینم، همیشه مات و مبهوت میمانم که یک آدم شسته و رُفته و اتوکشیده هنرپیشۀ تبلیغات مشروبات الکلی است. شما هیچوقت نمیبینید یک آدم مست را که آب از لب و لوچهاش آویزان است و لب جوی آب از شدت مستی از حال رفته نشان بدهند که برای مشروبات الکلی تبلیغ میکند. در هر حال، مستی و مِیگساری یک مشکل جدی است. پولس نیز به این معضل میپردازد.
پس، اول از همه، این موضوع را از همین زاویه بررسی میکنیم که پولس میگوید: «مست شراب مشوید که در آن فجور است، بلکه از روح پُر شوید.» احتمالاً، این یک جملۀ کلی و عمومی است، یعنی لطفاً شراب نخورید، بلکه از روحالقدس پُر بشوید. منظور این است که اگر دلتان میخواهد شاد باشید، اگر میخواهید از مشکلات فرار بکنید، اگر دنبال شادی و تسکین هستید، داخل بطری شراب دنبال این شادی و تسکین نباشید، این شادی و تسکین را در روحالقدس پیدا بکنید، روحالقدس منبع شادی و تسلی شما است.
البته که همۀ مردم دنبال شادی هستند و دلشان میخواهد خوشحال و بانشاط باشند. هیچکس نمیخواهد بدبخت و بیچاره باشد. مردم میخواهند شاد باشند که البته اشکال ندارد که دلشان میخواهد شاد باشند. خدا هم میخواهد شما شاد باشید، خدا قاتل شادی نیست. خدا به این طرف و آن طرف چشم نمیدوزد که بگوید: «آهان، یک نفر را میبینم که خوشحال است، پس بروم سراغش و حالش را بگیرم!» خیر، روش خدا این نیست. خدا دلش نمیخواهد شما را در داوری غرق بکند. خدا میخواهد شما شاد باشید. عیسی مسیح، در اولین پیغامش در انجیل متی فصل ۵، کلامش را با «خوشا به حال» شروع میکند. او میگوید: «خوشا به حال، خوشحال باشید، شاد باشید.» این خواست عیسی مسیح است که شما خوشحال و شاد باشید. آن واعظ، یعنی نویسندۀ کتاب جامعه، به چهرۀ زندگی نگاه میکند و میگوید: «وقتی برای خنده وجود دارد.» به گفتۀ عهدعتیق، «دل شادمان شفای نیکو میبخشد.» بله، خدا میخواهد ما شاد باشیم. عیسی مسیح میفرماید: «خوشی من در شما باشد.» یوحنا در رسالۀ اول یوحنا ۱:۴ میگوید: «این را به شما مینویسم تا خوشی ما کامل گردد.» پولس میگوید: «دائماً شاد باشید و باز میگویم شاد باشید.» کتابمقدس در کتاب مزامیر به ما میگوید مردم آواز شادمانی سر میدهند، کمال شادی سر میدهند. همچنین، در روز تولد خداوند عیسی مسیح، حرف از «بشارت خوشی عظیم» بود. پس خدا میخواهد ما خوشحال و شادمان باشیم، ولی خدا میخواهد منبع شادی را در جای درست پیدا بکنیم، نه در جای اشتباه، نه شادی و نشاط مصنوعی.
امروز، در جامعه، شاهدیم که مردم میخواهند خوشحال باشند، اما شرایط و موقعیت زندگی به آنها اجازه نمیدهد شاد و خوشحال باشند، برعکس، شرایط زندگی آنها را به جایی میرساند که بیچاره و فلاکتزده میشوند، برای همین، میخواهند خودشان را به بیخیالی بزنند و حتی برای یک لحظه هم که شده خودشان را از این فکر خلاص بکنند که اوضاع و شرایط چه بلایی سرشان آورده است! یادم میآید یکبار از یک نفر که به شدت معتاد مواد مخدّر بود پرسیدم: «آیا این مواد مخدّر جواب سوالهای تو است؟» او پاسخ داد: «خیر، اما، دستکم، دیگه مجبور نیستم سوالی بپرسم. اصلاً یادم نمیآید چه سوالهایی دارم.» بله، دنیا این فرار از واقعیت را شادی مینامد. دنیا به شکل مصنوعی دنبال شادی و خوشحالی است. مردم مشکلات دارند و دنبال تسکین و تسلی هستند، اما به شکل ساختگی و مصنوعی از مشکلات فرار میکنند.
در همین راستا، همینجا لازم است از یکی از مشروبات الکلی، به نام «تسلی از جنوب،» نام ببرم که در اصل نام یک نوع ویسکی است. اما باور کنید این ویسکی نه فقط شما را تسلی نمیدهد، حتی جان شما را به خطر میاندازد! ولی واقعاً مات میمانم که بازار این نوع ویسکی چقدر هم گرم است!
اما ببینیم پولس در مورد تسلیدهنده به ما چه میگوید. تسلیدهندۀ واقعی کیست؟ روحالقدس تسلیدهندۀ واقعی است. پولس میگوید، اگر تسلی میخواهید، اگر میخواهید شاد باشید، به جایی پناه ببرید که واقعاً تسلی و شادی آنجا است، نه داخل بطری مشروب با آن حس و حال کاذب و ساختگی و مصنوعی که به محضی که آخرین جرعه را سر میکشید، دوباره کوه مشکلات بازمیگردند و روی دوشتان تلنبار میشوند. اما کتابمقدس میگوید: «تمام اندیشۀ خود را به وی واگذارید، زیرا که او برای شما فکر میکند.»
خیر، مستی و مِیگساری هرگز چارۀ مشکلات زندگی نیست. مستی و مِیگساری هرگز چارۀ نگرانیهای زندگی نیست. تنها کاری که مستی و مِیگساری میکند این است که مشکل دیگری را به مشکلات اضافه میکند. این هم ناگفته نماند که اعتیاد به مشروبات الکلی بیماری نیست، آن گناه است. البته، کمکم، میتواند روی همۀ اندامهای شما اثر بگذارد و شما را بیمار بکند. اما، به گفتۀ کتابمقدس، اعتیاد به مشروبات الکلی و مستی و مِیگساری گناه به حساب میآید. مستی و مِیگساری تباهی و انحراف ذات انسان را نشان میدهد. اعتیاد به مشروبات الکلی و مستی و مِیگساری گناه است. کسی که معتاد مشروبات الکلی است باید به این گناه اعتراف بکند. به این اعتیاد باید به چشم گناه نگاه بکنیم.
پس، اگر دلتان میخواهد شاد باشید، اگر دلتان شادی توصیفناپذیر و پرشکوه میخواهد، اگر دلتان تسلی میخواهد که دنیا حتی خواب آن را هم نمیبیند، پولس میگوید: «از روح پُر بشوید.» داخل بطری مشروب دنبال جواب نباشید، جواب سوالهای شما ته بطری نیست، مشروب فقط مشکلات را دو چندان میکند.
هرگاه کتابمقدس دربارۀ مستی و مِیگساری صحبت میکند، به ما نشان میدهد که عواقب و پیامد مستی و مِیگساری، همیشه، ناخوشایندند. در هر مثال و نمونۀ مستی و مِیگساری، که کتابمقدس به آن اشاره میکند، پیامدش همیشه فاجعه و مصیبت است. مستی و مِیگساری هیچ حاصل و نتیجۀ خوب و مفید ندارد. مستی و مِیگساری اوضاع و شرایط را بهتر نمیکند، هیچ مشکلی را حل نمیکند. در کتابمقدس، میخوانیم که نوح مست میکند و برهنه میشود و رفتار شرمآوری از خودش نشان میدهد. لوط مست میکند و دخترانش با او زنا میکنند. نابال مست میکند و در یک لحظۀ حساس خدا جانش را میگیرد. ایلَه، پادشاه اسراییل، مست میکند و سردار او، به نام زِمری، وی را به قتل میرساند. بِنهَدَد، پادشاه اَرام، همراه با سایر پادشاهان که با او همپیمان بودند مست میکنند و همگی قتل عام میشوند، اما بِنهَدَد جان سالم به در میبرد که البته حفظ جان او و نکشتن او در واقع گناه بود.
در ادامۀ موارد مستی و مِیگساری در کتابمقدس، به کتاب دانیال فصل ۵ و بِلشَصَر پادشاه میرسیم که ضیافتی بزرگ ترتیب میدهد. در آن ضیافت، همه شراب مینوشند و خدایان طلا و نقره و برنج و آهن و چوب و سنگ را تسبیح میخوانند. اما، دقیقاً، وسط آن عیش و نوش، سلطنت بِلشَصَر سرنگون میشود.
وقتی به عهدجدید میرسیم، کلیسای قرنتس را میبینیم که اعضای آن مست میشوند و به آیین شام خداوند بیحرمتی میکنند. در نتیجه، خدا تعدادی از آنها را به بیماری مبتلا میکند و جان تعدادی دیگر را میگیرد. پس میبینیم که در کتابمقدس پیامد مستی و مِیگساری همیشه هولناک و ناگوار و مصیبتبار است. زندگی بیبند و بار، زنا و بیعفتی، هرزگی و عیاشی، سرکشی و بیملاحظگی و رفتار و کردار لگامگسیخته، همگی، عواقب مستی و مِیگساری میباشند.
امروز نیز شاهدیم که مستی و مِیگساری نتیجهای ندارد جز زنا و بیعفتی و بیبند و باری. مستی و مِیگساری نتیجهای ندارد جز رفتار و کردار افسارگسیخته و جسورانه و بدون ملاحظه. من در برخوردهایی که با آدمهای مست داشتم، کسی را دیدم که آنقدر از خودش بیخود شده بود که واقعاً انگار میخواست سقف خانه را پایین بیاورد. من با همۀ توانم در تلاش بودم مانع او بشوم، ولی آن شخص مست بطریهای ویسکی را طرفم پرت میکرد و خلاصه بطریها آنقدر به دیوار اتاق ضربه زدند که دیوار را خراب کردند. در آن لحظه، واقعاً کاری از من ساخته نبود. آن شخص قابل کنترل نبود. من آدمهای مستی را دیدم که روپوشی را که تن اشخاص روانپریش میکنند تن آنها کردند که جلوی حرکت دستانشان را بگیرند تا به خودشان و دیگران صدمه نزنند. من آدمهای مستی را دیدم که دست و پای آنها را بستند و راهی بیمارستان کردند.
بله، مستی و مِیگساری همیشه این مصیبتها را دارد. کتابمقدس در این مورد مثالهای فراوانی دارد. برای همین، کلام خدا، صریح و روشن، به ما میگوید مردی که میخواهد رهبر کلیسا یا از مشایخ کلیسا باشد باید دلبستگی به شراب نداشته باشد و به قولی در زندگیاش اصلاً با مشروبات الکلی سر و کار نداشته باشد. مستی و مِیگساری صلاحیت هر گونه خدمت روحانی را از شخص میگیرد. پطرس میگوید: «زندگی شما قبلاً همینطور بود.» او در رسالۀ اول پطرس فصل ۴ میگوید: «عمر گذشته کافی است برای عمل نمودن به خواهش امتها و در فجور و شهوات و مِیگساری و عیاشی و بزمها و بتپرستیهای حرام رفتار نمودن.»
در همین آیه، دقت بکنید که پطرس از همۀ این گناهان با هم و در کنار هم نام میبرد که همگی نتیجۀ مستی و مِیگساری است. بتپرستیهای حرام، عیاشی و بیعفتی و گناهان جنسی، همگی، در پی مستی و مِیگساری از راه میرسند.
این هم ناگفته نماند که شخص مست و مِیگسار در ملکوت خدا جایی ندارد. رسالۀ اول قرنتیان فصل ۵ به ما میگوید: «به شما مینویسم که اگر کسی، که برادر نامیده میشود، زانی یا طماع یا بتپرست یا فحاش یا مِیگسار یا ستمگر باشد، با چنین شخص معاشرت مکنید.» منظور این است که اگر کسی که خودش را مسیحی مینامد مست و مِیگسار باشد، حتی نباید با او رفت و آمد بکنید. به گفتۀ آیۀ ۱۰، اگر چنین شخصی غرق دنیا است و در گناهان نامبرده گرفتار است، باید نزدش بروید و انجیل را به او بشارت بدهید. سپس، وقتی بحث نجات و رستگاری مطرح میشود، در فصل ۶ آیۀ ۹، پولس میگوید: «آیا نمیدانید که ظالمان [یا ناصالحان] وارث ملکوت خدا نمیشوند؟» پولس در ادامه میگوید: «و نه دزدان و طمعکاران و مِیگساران، و بعضی از شما چنین میبودید.» به عبارتی، کلیسا باید پُر از مردمی باشد که قبلاً مست و مِیگسار بودند! ولی، اگر در حال حاضر مستان و مِیگساران در کلیسا حضور دارند، اگر کسی که به کلیسا میآید معتاد مشروبات الکلی است و هنوز مدام مشروب میخورد و هنوز مست میکند، همین نشان میدهد که او ایماندار نیست و اگر ادعا میکند مسیحی است، باید با او قطع رابطه بکنیم و دیگر همنشین او نباشیم.
البته این را هم بگوییم که ممکن است یک نفر ایماندار باشد و مست هم بکند. فقط خدا میداند آیا او ایماندار هست یا نه. اما پولس این را اعلام میکند که مِیگساران وارث ملکوت خدا نمیشوند. با این توصیف، اما حرف من این نیست که اگر مست میکنید، نجات را از دست میدهید. حرف من این است که به طور کلی یک ایماندار راستین مست نمیکند و مِیگسار نیست.
الان شما میگویید: «من مسیحی شدم، ولی مشروب خودم را هم میخورم.» من هم به شما میگویم: «بنا بر کلام پولس، شما مسیحی نشدید. البته شاید هم مسیحی باشید و احتمالاً لغزش خوردید. اما، به نظرم، اگر به عیسی مسیح ایمان آوردید، باید زندگی شما تغییر کرده باشد.»
واقعیت این است که من اشخاصی را میشناسم که مسیحی بودند، اما در مقطعی از زندگی مشروبخور شدند، یعنی، مدتی که از ایمانشان میگذرد، درگیر این گناه میشوند که واقعاً فاجعه و مصیبت است! من نمیدانم آیا آنها اصلاً نجات داشتند یا نه، کسی چه میداند، شاید نجات داشتند، اما در این گناه میافتند و گاه خداوند حتی آنها را از دنیا میبرد. اگر شما درگیر مستی و مشروبخوری هستید، فقط خدا میداند آیا ایماندار هستید یا نه. اما کلام خدا به ما میگوید اگر مشروب میخورید، اگر مدام مست میکنید، در ملکوت خدا جای ندارید. با این حال، کلام خدا این را هم میگوید که ممکن است کسی صرفاً ادعا بکند مسیحی است، ولی مست و مِیگسار هم باشد. فقط خدا میداند چه کسی ایماندار راستین است و چه کسی فقط ادعای مسیحی بودن میکند. پس بهتر است خودتان را بیازمایید و محک بزنید. ما بارها این را به شما گفتیم که اگر درگیر مستی و مِیگساری هستید، باید خودتان را محک بزنید که آیا ایماندار هستید یا نه.
همینجا این را هم اضافه بکنیم که اگر درگیر مستی و مِیگساری هستید، خدا میتواند شما را از این گناه آزاد بکند. من باور دارم که خدا قادر است شما را نجات بدهد. من باور دارم، اگر واقعاً با روحالقدس پُر بشوید، شادی و تسلی خواهید داشت و راه چارهای را که دنبال آن هستید پیدا خواهید کرد و دیگر به مشروب و الکل نیاز ندارید. من باور دارم، اگر گناهان شما مثل ارغوان باشد، مانند برف سفید خواهد شد و اگر مثل رنگ قرمز سرخ باشد، مانند پشم خواهد شد. من باور دارم خدا میتواند شما را از این رو به آن رو بکند. من اشخاص زیادی را دیدم که با اعتیاد به مشروبات الکلی دست و پنجه نرم میکردند، اما خدا، در یک چشم به هم زدن، آنها را از این رو به آن رو کرد. اگر خودتان را تسلیم خدا بکنید، اگر ایمانتان واقعی باشد، خدا به دادتان خواهد رسید.
بنابراین، پولس به کلیسای افسس و به ما میگوید: «سطح زندگی شما بالاتر از این حرفها است. شما داخل بطری مشروب دنبال شادی و نشاط نیستید، شما این شادی و نشاط را از روحالقدس عزیز میگیرید.» بله، پولس این را میگوید، اما معنی اصلی گفتۀ او این نیست. این کلام پولس یک گفتۀ کلی و عمومی است.
الان برای شما توضیح میدهم منظور اصلی پولس چیست. پس با دقت به گفتهام توجه بکنید. پولس در اینجا به یک نظام مذهبی اشاره میکند. او از یک نظام مذهبی صحبت میکند. البته ممکن است از این حرفم غافلگیر بشوید. اما واقعیت این است که مستی و مِیگساری جزو مذهب بتپرستان بود. بتپرستان بر این باور بودند که راه ارتباط با خدایان این است که مست بکنید و از خود بیخود بشوید و به این شکل به آن بالابالاها و عالم هپروت بروید تا بتوانید با خدایان ارتباط برقرار بکنید. این یک نظام مذهبی بود. باور اساطیر و نظام مذهبی یونانیان و رومیان در همین طرز فکر ریشه دارد. آنها معتقد بودند با خلسه رفتن و از خود بیخود شدن میتوانند با خدایان ارتباط برقرار بکنند. سرمستی و شوریدگی و شیدایی، خلسه رفتن و از خود بیخود شدن، چرخ زدن و چرخیدن فرقۀ درویشان، هیپنوتیزم، همۀ این کارهای شیطانی، به نام مذهب، برای مردم قابل توجیه است. مردم همۀ این کارها را به اسم شوریدهحالی و شورمندی انجام میدهند. این را هم بگوییم که اصطلاح خلسه رفتن و از خود بیخود شدن، در زبان یونانی، ekstasia «اِکستاسیا» میباشد و اصطلاح شوریدهحالی و شورمندی، در زبان یونانی، enthusiasmos «اِنتوزیازماس» تلفظ میشود.
بله، این جماعت بتپرست هر کاری لازم باشد میکنند تا به این درجه از شوریدگی و شیدایی برسند و خودشان را غرق احساسات بکنند. آنها آنقدر مشروب میخورند که مست و از خود بیخود میشوند و خیال میکنند با مست شدن به سطح و درجهای میرسند که میتوانند با خدایان ارتباط برقرار بکنند.
واقعیت این است که امروز نیز شاهد اتفاقهایی هستیم که دستِ کمی از آن مذهب قدیمی بتپرستان ندارد. از وقتی آقای تیموتی لیری [روانشناس آمریکایی] مصرف مواد روانگردان را رواج داد، این فکر در ذهن مردم جای گرفت که اگر بتوانید با مصرف مواد مخدّر یا مشروبات الکلی به عالم هپروت بروید، آنگاه، به سطح بالاتری از بصیرت و خودآگاهی میرسید و به معنی واقعی کلمه میتوانید با عالم بالا در ارتباط باشید.
در همین راستا، صوفیان و پیروان عرفان مشرقزمین نیز طرفدار همین طرز فکرند و همۀ حرفشان همین است. همۀ آیین و مذاهبی که به عرفان و صوفیگری ربط دارد و دغدغۀ آنها کشف اسرار نهان است ترویجگر همین طرز فکر میباشند. مردم این حرفها را باور میکنند، چون معتقدند با خلسه رفتن و از خود بیخود شدن به درجههای عالی و معنوی میرسند و صاحب بینش و بصیرت عالی و والا میشوند. پس اینها حرف تازهای نیست. همۀ این حرفها در تاریخچۀ مذهب بتپرستان ریشه دارد. آنها دقیقاً همین کارها را انجام میدادند.
حالا ببینیم چطور این مذهب بتپرستان به کلیسای افسس راه پیدا کرد و درگیرشان کرد. در میان اسطورههای یونانیان، یک بت بزرگ وجود داشت که آن را به نام زِئوس میشناسیم. زِئوس یک بت بزرگ و پرقدرت بود. زنی به نام سِمِله معشوقۀ زِئوس بود. البته آنها، بدون ملاقات حضوری، با هم در ارتباط بودند، چون کسی نمیتوانست به زئوس نگاه بکند، زیرا که جلال زِئوس، در یک آن، همه را میسوزاند و خاکستر میکرد. اینجا میبینید که شیطان جلال خدای پدر را جعل میکند.
در ادامۀ داستان زِئوس، سِمِله، بدون ملاقات حضوری، از زِئوس حامله میشود. ولی با خودش میگوید این حق او است که پدر بچه را از نزدیک ببیند. سِمِله به حضور زِئوس میرود و در یک آن، در حضور زِئوس، میسوزد. اما زِئوس جنین را از داخل رَحِم سِمِله بیرون میکشد و او را در ران پای خودش جای میدهد تا نوزاد در وقت مقرر به دنیا بیاید. پس زِئوس جنین را در ران خودش جای میدهد و او را با خودش حمل میکند تا زمانی که وقت تولد نوزاد برسد. وقتش که میرسد، این ایزد نوزاد به دنیا میآید و زئوس تصمیم میگیرد این نوزاد را فرمانروای دنیا و پادشاه عالم اعلام بکند. این بت قرار است بر کرۀ زمین سلطنت بکند. اما، به گفتۀ اساطیر یونان، در همان زمان، یک تعداد شبه خدایان نیز روی کرۀ زمین وجود داشتند، از جمله خدایانی به نام تایتانها که فرزندان زمین بودند و کرۀ زمین را اداره میکردند. وقتی تایتانها میفهمند پسر زِئوس قرار است فرمانروا بشود، اوقاتشان تلخ میشود. از اینرو، به این جنین دستدرازی میکنند، اندامهای او را ذرهذره میکنند و او را میخورند. اما زِئوس موفق میشود قلب نوزاد را نجات بدهد، و سپس قورتش بدهد، و نوزاد را به دنیا میآورد.
دوستان، میدانم که این افسانهها، که برای شما تعریف میکنم، ماجراهای خیلی عجیب و غریبی هستند، ولی اسطورههای یونانی دقیقاً همین قصهها را به مردم یاد میدهند. جهت اطلاع شما، من این معلومات را از یک منبع معتبر جمعآوری کردم.
خلاصه، زِئوس قلب بچه را قورت میدهد و بچه به دنیا میآید و زِئوس نام او را دیونیسوس میگذارد. به این نام توجه بکنید، چون این نام در مذهب یونان باستان بسیار اهمیت دارد. این نام در مذاهب بابِل بارها و بارها تکرار میشود. در یونان باستان، همه با نام دیونیسوس آشنا بودند. هر اسطورۀ یونانی را که میخوانید، نام دیونیسوس را همهجا میبینید. دیونیسوس بت درجه یک کرۀ زمین بود.
به هر حال، دیونیسوس به دنیا میآید. اما زِئوس، که از دست تایتانها عصبانی است، همۀ آنها را با صاعقه نابود میکند. تایتانها خاکستر میشوند، ولی، از دل آن خاکستر، نژاد بشر به وجود میآید. این کل داستان بود.
به اعتقاد یونانیان، دیونیسوس اختیاردار کرۀ زمین و پایهگذار یک مذهب جدید بود. این مذهب جدید بر این باور بود که انسان از خاکستر آن شِبهِ خدایان که تایتانها بودند به وجود آمد. حال، این انسان خلقشده از خاکستر میتواند به بینش و بصیرت و درجههای عالی برسد و تا آنجا به تعالی برسد که میتواند با خدایان ارتباط برقرار بکند. از اینرو، این مذهبی که پایهگذاری شد مذهبی بر پایۀ احساسات بود، بر پایۀ خلسه رفتن و از خود بیخود شدن و به عالم هپروت رفتن. این مذهب مذهبی بود که با موسیقی ناهنجار و سر و صدای زیاد مردم را به هیجان میآورد. به گفتۀ نویسندگان باستان، «آنها دیوانهوار و جنونوار میرقصیدند و در همان حال خودشان را در بیعفتی و هر گونه انحراف جنسی غرق میکنند. همۀ اینها نتیجۀ مستی و از خود بیخود شدن است.»
پس این جماعت بتپرست دور هم جمع میشوند، صدای موسیقی را بلند میکنند، شروع به رقصیدن میکنند و به شوریدگی و شیدایی و حالتهای جنونآمیز ادامه میدهند. در این دورهمی، حتی کار به قطع اندام تناسلی هم میرسید. آن بتپرستان اندام تناسلی مذکر را عبادت میکنند. در آن دورهمی، دیوانهوار، رقص و پایکوبی میکنند و زمانی که مست و از خود بیخود میشوند، به نشانۀ اینکه به یک نقطۀ عطف رسیدند، گوشت یک گاو نر را که برای آنها مقدس و به قولی پُر از رمز و راز است، خامخام، میخورند. آنگاه، همگی، یکصدا، دیونیسوس را خطاب میکنند و با صدای بلند میگویند: «ای نجاتدهنده، بیا!»
این توصیف مراسم عبادت آن بتپرستان است: موسیقی و رقص جنونآمیز، خلسه رفتن و از خود بیخود شدن، شوریدهحالی و شورمندی که در زبان یونانی، enthusiasmos «اِنتوزیازماس» میباشد، همهگونه انحراف و گناهان جنسی، که همگی نتیجۀ مست شدن و مِیگساری است. این هم ناگفته نماند که دیونیسوس به «ایزد شراب» معروف بود.
پس از همۀ این توصیفها، متوجه میشوید که اصل و اساس اینگونه مستی و مِیگساری در آیین و مراسم گناهآلود بتپرستان ریشه دارد که در واقع یک دین و مذهب جعلی و ساختگی است. بنابراین، وقتی پولس میگوید: «مست شراب مشوید،» منظورش این نیست که صرفاً به یک معضل اجتماعی، که اعتیاد به مشروبات الکلی است، رسیدگی بکند. هدف پولس رسیدگی به یک مشکل الهیاتی است. حرف پولس جدیتر از این است که خانواده و بستگان در مهمانی دور هم جمع بشوند و مشروب بخورند و به قول معروف شبی را دور هم خوش باشند. حرف پولس این است که شیطان حقیقت را جعل میکند و دروغ را جای حقیقت، به اسم خداپرستی، جا میزند. شیطان، به همین شکل، با همین مستی و مِیگساری، روح و جان انسانها را اسیر نظام شیطانی خودش میکند.
دوباره سراغ دیونیسوس برویم که به ایزد شراب معروف بود. یونانیان او را دیونیسوس مینامند، اما نام او در میان رومیان، در زبان لاتین، «باکوس» بود. حتماً نام «باکانالیا» یا «جشن باکوس» را شنیدید. این جشن جشن مستی و مِیگساری بود، چون باکوس ایزد شراب بود. اگر با تاریخ رومیان آشنا باشید، میدانید که باکوس ایزد شراب بود و در واقع یک ایزد شاد و شنگول. این ایزد شاد و شنگول یک تعداد حوری هم داشت. این زنان کوچکاندام، که حوری نام داشتند، دور باکوس حلقه میزدند، در حالی که ساتیرها [یعنی موجوداتی با بالاتنۀ انسان و پایینتنۀ حیوان] کنار آنها فلوت مینواختند. بله، حوری و ساتیر و ایزد شاد و شنگول، که ایزد شراب است، دور هم جمعند و جمعشان جمع است!
پس باکوس همان دیونیسوس میباشد. یونانیان و رومیان یک بت مشترک را عبادت میکردند.
چند سال قبل، که به اسراییل رفته بودم، فرصتی پیش آمد که به چند کشور عربی هم سفر بکنم. ما به لبنان، بیروت، سوریه، و اردن سفر کردیم، سپس، سمت شرق رفتیم و به شهری به نام بَعَلبَک رسیدیم که در دوران باستان جزو امپراتوری روم به حساب میآمد. این شهر به افتخار بت بَعل به این نام خوانده شده است. این شهر معبدهای زیادی داشت که واقعاً چشمگیر بودند. ستونهای سنگی بسیار عظیم، از زمانهای قدیم، در معبدهای این شهر به چشم میآمد. البته این شهر بَعَلبَک سه معبد اصلی دارد که همگی در وسط شهر و در یک منطقه قرار دارند. از میان بقایای این سه معبد، یکی از آنها سالمتر باقی مانده است که آن هم معبد باکوس میباشد، یعنی همین ایزد شراب، که دیونیسوس نام دارد. وقتی کنار معبد باکوس ایستاده بودیم، برای ما توضیح دادند که اینجا عبادتگاه مردم بتپرست بوده است.
ناگفته نماند که هر سه معبد بتکده و پرستشگاه بود، اما معبد باکوس به قولی یک سر و گردن از بقیه بالاتر بود. معبد باکوس، با آن ستونهای بزرگ و دیوارههای سنگی، واقعاً چشمگیر بود. جالب است که روی دیوارههای ستونها کندهکاریهایی با جزییات ظریف و در هم پیچیده حک شده بود. البته، وقتی به آنها نگاه میکنید، واقعاً محتویات این کندهکاری را نمیفهمید. اما، وقتی خیلی نزدیک میشوید و با دقت نگاه میکنید، آنوقت است که شاخههای تاک با انگورهای آویزان به چشمتان میآید. کل معبد پوشیده از شاخههای انگور است، چون موضوع اصلی عبادت آنها دقیقاً میوۀ انگور است! همۀ حرف سر مستی و مِیگساری است. آنجا که بودیم، حتی برای ما توضیح دادند که در این معبد مکانی برای استفراغ کردن درست کرده بودند، یعنی مردم، از شدت نوشیدن مفرط، استفراغ میکردند که بتوانند دوباره شراب بنوشند. خلاصه، جمع جمع عیاشی و مستی و مِیگساری و بیبند و باری و گناهان جنسی بود.
حالا، پولس، با این پیشزمینه، دربارۀ مستی و مِیگساری به کلیسای افسس حکم میدهد. حرف پولس دربارۀ یک معضل الهیاتی است، نه یک معضل اجتماعی. او به کلیسای افسس میگوید: «شما عادت داشتید با مستی و مِیگساری با خدایان ارتباط برقرار بکنید. اما الان حرفم با شما این است که اگر واقعاً میخواهید با خدای راستین ارتباط برقرار بکنید، از روحالقدس پُر بشوید.»
بله، حرف پولس یک حقیقت عظیم است. جانِ کلام او همین حقیقت است. حرف پولس با ما نیز همین نکته است. ما با امور مصنوعی و ساختگی دنیا کار نداریم. اگر میخواهید از لحاظ روحانی پیشرفت بکنید و به سطح بالاتری برسید، باید از روحالقدس پُر بشوید، سپس به حضور خدا بروید.
این را هم بگوییم که همین طرز فکر فاسد مستی و مِیگساری کلیسای قرنتس را هم گرفتار کرده بود. در واقع، کل مشکل کلیسای قرنتس این بود که آنها هرگز نتوانسته بودند خودشان را از آن نظام شریر مذهب قبلی جدا بکنند. آنها هیچگاه از دنیا جدا نشده بودند. آنها هر انحراف و فسادی را که در بتپرستیهای خودشان در گذشته گرفتار آن بودند داخل کلیسا آورده بودند. اگر زمانی که بتپرست بودند جزو دار و دستۀ خاصی بودند و گروهبندی داشتند، همان گروهبندی را به کلیسا آورده بودند. اگر زمانی که بتپرست بودند از یک نفر قهرمان ساخته بودند و او را در حد خدایان میپرستیدند، همان حس و حال قهرمانسازی را به کلیسا آورده بودند. اگر زمانی که بتپرست بودند شیفتۀ یک مکتب و فلسفۀ خاص بودند، با همان شیفتگی و دلبستگی به آن مکتب و فلسفۀ خاص به کلیسا آمده بودند. اگر زمانی که بتپرست بودند عادت داشتند مدام در دادگاه از یکدیگر شکایت بکنند، در کلیسا هم این عادت شکایت را ترک نکرده بودند. اگر زمانی که بتپرست بودند مغرور و خودخواه و خودپسند بودند و به فکر کسی نبودند، با همان غرور و خودخواهی و خودپسندی و بیملاحظگی به کلیسا آمده بودند. اگر زمانی که بتپرست بودند ازدواج موفقی نداشتند، وقتی وارد کلیسا هم شدند باز هم نمیتوانستند زندگی زناشویی خودشان را سر و سامان بدهند. اگر زمانی که بتپرست بودند با خوردن گوشتی که برای بتها قربانی میشد مشکل داشتند، وقتی ایماندار شدند، باز هم، این مشکل به قوت خودش باقی بود. اگر آنها نمیدانستند با عطیههای روحالقدس چکار بکنند، اگر معنی عطیههای راستین روحالقدس را در کلیسا نمیدانستند، به خاطر این بود که عطیهها را با آیین و مراسم بتپرستی قاطی کرده و آن را به انحراف و فساد کشانده بودند.
این هم ناگفته نماند که اگر دربارۀ مراسم بتپرستی در شهر قرنتس پیشزمینه نداشته باشید، هیچگاه معنی صحبت به زبانها و نبوتها و سایر موارد را که در رسالۀ اول قرنتیان فصل ۱۲ تا ۱۴ عنوان میشود درک نخواهید کرد. در کلیسای قرنتس، همهچیز آش شُلهقلمکار شده بود، همهچیز جعلی و ساختگی بود، همهچیز قاطی و درهم و برهم بود، چون اعضای کلیسا، بیآنکه از عادتها و خُلق و خوی گذشتۀ خودشان که در بتپرستی ریشه داشت دست بکشند، آن عادتها را با خودشان به کلیسا آورده و همهچیز را به انحراف و فساد کشانده بودند.
الان لازم است از یک آیین زیبا در کلیسا نام ببریم که خدا آن را به نشانۀ یادبود و یادآوری، برای کلیسای اولیه و برای کلیسای امروز، مقرر کرد. شام خداوند آن آیین زیبا است که ما خداوند را به والاترین شکل ممکن ستایش میکنیم. خداوند عیسی مسیح این آیین را بنا گذاشت تا ما را به این شکل به حضور خودش بیاورد. خداوند این آیین را برای ما بنا گذاشت تا او را به یاد بیاوریم. خداوند این آیین را برای ما بنا گذاشت تا در مراسم شام خداوند با او در ارتباط و مشارکت باشیم. کلیسای قرنتس، قبلا، که ایماندار نبودند، مست میکردند و با مستی و مِیگساری با خدایان ارتباط برقرار میکردند. حالا خودتان حدس بزنید آنها چگونه در شام خداوند شرکت میکنند؟ آنها در حالی که مست هستند در آیین شام خداوند حاضر میشوند.
از اینرو، پولس در اول قرنتیان فصل ۱۰ آیۀ ۱۶ به این موضوع میپردازد. او به آنها میگوید: «پیالۀ برکت، که آن را تبرّک میخوانیم، آیا شراکت در خون مسیح نیست؟ و نانی را که پاره میکنیم آیا شراکت در بدن مسیح نیست؟ زیرا ما، که بسیاریم، یک نان و یک تن میباشیم، چون که همه از یک نان قسمت مییابیم.» به عبارتی، پولس میگوید: «همۀ ما یک هستیم. همۀ ما در یک نان و یک خون و یک بدن شراکت داریم.» یعنی جانِ کلام پولس اتحاد است. سپس در آیۀ ۲۰ میگوید: «آنچه امتها قربانی میکنند برای دیوها میگذرانند، نه برای خدا، و نمیخواهم شما شریک دیوها باشید. محال است که هم از پیالۀ خداوند و هم از پیالۀ دیوها بنوشید [که مستی و مِیگساری است].» خیر، نمیتوانید از هر دو پیاله بنوشید. چرا؟ پاسخش آیۀ ۱۶ است: چون ما، در یک بدن، با مسیح مشارکت داریم. آیۀ ۱۷: «یک نان و یک تن میباشیم.» شما نمیتوانید این دو را تقسیم بکنید، نمیتوانید در آیین شام خداوند شرکت بکنید و از پیالۀ مسیح بنوشید، سپس بروید و تا آنجا که جا دارید مشروب بنوشید و مست بکنید و بتهای دیوصفت را عبادت بکنید. به گفتۀ آیۀ ۲۱، نمیتوانید هم از پیالۀ خداوند و هم از پیالۀ دیوها بنوشید، نمیتوانید این دو را قاطی بکنید. با این کار، خداوند را به خشم و غیرت میآورید. اگر هم خداوند به غیرت بیاید، باید از خداوند قویتر باشید تا بتوانید توان ایستادن مقابلش را داشته باشید.
بنابراین، کل منظور پولس همین حقیقتها است. اعضای کلیسای قرنتس از پیالۀ خداوند مینوشند که پیالۀ ارزشمند مشارکت با او و نشانۀ یادبود مسیح است. اما، همزمان، پیالۀ دیوها را سر میکشند و مست میشوند و به خیال خودشان در این توهم هستند که با مست شدن میتوانند به درجۀ روحانی عالیتر و به آگاهی و بصیرت برسند. اما خداوند به شما میگوید، اگر فقط پیالۀ یادبود خداوند را بنوشید، میتوانید به رفیعترین درجۀ روحانی برسید، میتوانید به بینش روحانی دست پیدا بکنید. این یک تضاد میان دو پیاله است که عجب تضاد زیبایی است!
الان به رسالۀ اول قرنتیان فصل ۱۱ آیۀ ۱۹ نگاه بکنید. در این آیه، واضح و روشن است که کلیسای قرنتس چه اوضاعی داشت. پولس میگوید لازم است در میان شما بدعتها باشد تا درست و غلط را تشخیص بدهید. حالا به آیۀ ۲۰ توجه بکنید: «چون شما در یک جا جمع میشوید، ممکن نیست که شام خداوند خورده شود.» ترجمۀ این آیه، در زبان یونانی، دقیقاً این است: «چون در یک جا جمع میشوید، این چیزی که میخورید شام خداوند نیست.» منظور این است که شما گرد هم میآیید و این گرد هم آمدن را مراسم شام خداوند مینامید و به همه اعلام میکنید که وقت شام خداوند است. اما واقعاً این شام خداوند نیست، چون، در وقت خوردن، هر کسی شام خودش را از قبل میخورد و یکی گرسنه و دیگری مست میشود. این نامش پرخوری و شکمپرستی است. این شام خداوند نیست، شام دیوها است. شما همان کارهای قبل ایمانتان را انجام میدهید، رفتار شما مثل بتپرستان است.
پس مشکل اصلی که پولس به آن اشاره میکند همین است. پولس تضاد میان مذهب ساختگی شیطان را با واقعیت پرستش راستین و الهی و آیین راستین شام خداوند نشان میدهد. حرف پولس این است که خدا را به راه و روش مذهب و مکتب گذشتۀ خودتان پرستش نکنید.
البته این تذکر پولس برای فرهنگ و جامعۀ ما چندان کاربرد ندارد، چون ما، قبل از آنکه به عیسی مسیح ایمان بیاوریم، خدا را با مستی و مِیگساری عبادت نمیکردیم. امیدوارم که اینطور بوده باشد. البته شاید عدهای از شما قبلاً پیروِ مکتب صوفیگری و عرفانگرایی بودید و اعتقاد داشتید که با مصرف مواد مخدّر میتوانید آن بالابالاها بروید و به درجۀ رفیع روحانی برسید.
اما کلیسای افسس درگیر این نظام مذهبی جعلی بود، ولی پولس به آنها تذکر میدهد خودتان را از این نظام دروغین نجات بدهید و خالص بشوید. پولس میگوید اجازه ندهید هیچچیز کار روحالقدس را ساختگی بکند، اجازه ندهید هیچچیز کار خدا را مخدوش بکند که میخواهد شما را با روح خودش پُر بکند. این عجب حقیقت جانانهای است! عجب واقعیت بینظیری!
واقعیت شگفتانگیز این است که وقتی روحالقدس را داریم، ما در این دنیا به چیز دیگری نیاز نداریم. میدانید که شیطان همیشه از خدا تقلید میکند و همیشه هر کاری که میکند مصنوعی و ساختگی است، شادی قلابی، مشارکت قلابی، و ارتباط قلابی. برای همین، به نظرم، حرف پولس با کلیسای افسس دقیقاً همین است.
الان به رسالۀ افسسیان فصل ۵ نگاه بکنیم تا نکتۀ جالبی را به شما نشان بدهم. من بنا بر همین فصل ۵ است که معتقدم حرف پولس دربارۀ مستی و مِیگساری ریشه در الهیات دارد. آنها، در مراسم نیایش و پرستش در کلیسا، باز هم پیروِ مراسم بتپرستان بودند، در حالی که مست میکردند و آواز میخواندند و رقص و پایکوبی میکردند و کارهای جنونآور انجام میدادند. برای همین، پولس در آیۀ ۱۸ به آنها تذکر میدهد و در آیۀ ۱۹ به آنها نشان میدهد مراسم نیایش و پرستش اصیل و راستین مسیحی چگونه است. شما، در مراسم نیایش و پرستش اصیل و راستین مسیحی، با یکدیگر به مزامیر و تسبیحات و سرودهای روحانی گفتگو میکنید و در دلهای خود به خداوند میسرایید و ترنّم میکنید و پیوسته به جهت هر چیز خدا و پدر را به نام خداوند ما عیسی مسیح شکر میکنید و همدیگر را در خداترسی اطاعت میکنید.
بنابراین، پولس مراسم نیایش مسیحی را که رنگ و بوی راستین و روحانی دارد با مراسم ساختگی و قلابی که شیطان از خودش اختراع کرده مقایسه میکند. همین مقایسه حرف پولس است. به نظرم، تا الان، شما هم منظور پولس را متوجه شدید.
دوباره به موضوع مشروبخوری و مست کردن بازگردیم. فقط افراد نورچشمی و تافتۀ جدابافته و اتوکشیده مشروب نمیخورند و مست نمیکنند. منظورم این است که اینطور نیست که شما از نظر معیار و گزینش دنیا باید به قولی حتماً آدم حسابی باشید که گیلاس مشروب به دست بگیرید. شما، که مشروب میخورید، شخص خاص و ویژهای نیستید، شما صرفاً پیروِ یک دروغ دیرینۀ شیطان هستید و دروغ او را کورکورانه دنبال میکنید. شیطان محرک این گناه مستی و مِیگساری است، برای همین، تمدن و فرهنگ و جامعهای را در دنیا پیدا نمیکنید که هر طور شده راه و روشی برای مستی و مِیگساری از خودشان اختراع نکرده باشند. من حتی در جادههای جنگلی کشور اِکوادور آدمهایی را دیدم که تلوتلوخوران از این طرف به آن طرف میرفتند و دستشان مواد مخدّری بود که آن را با پا آسیاب میکردند و آن را مصرف مینمودند. من در همۀ فرهنگها این اعتیاد را دیدهام. حتی میان عربها، خلاصه، هر کجا که رفتم و به هر شهر که سفر کردم آدمهای تلوتلوخوران زیاد دیدم. به نظرم، این یکی از پیامدهای لعنت گناه است. وقتی خدا زمین را لعنت کرد، میوههای روی زمین تا آنجا تباه شد که شیطان تا امروز از آن برای نابودی انسانها استفاده میکند.
حالا به کلام پولس بازگردیم که میگوید: «مست شراب مشوید که در آن فجور است.» الان کمی دربارۀ کلمۀ «فجور» توضیح بدهیم. این واژه در زبان یونانی asotia «آسوتیا» میباشد. «آسوتیا» به این معنی است: «بیبند و باری لگامگسیخته.» پس مست نشوید، چون نتیجۀ آن بیبند و باری لگامگسیخته است. یک کلمۀ مترادف هم برای «آسوتیا» وجود دارد که به معنی «شهوترانی و هرزگی و فِسق و فجور» میباشد. اما کلام خدا میگوید: «مست شراب مشوید، بلکه از روحالقدس پُر بشوید.» عجب تضاد ساده و زیبایی است!
حالا وقتش است به زندگی خودتان نگاه بکنید. چه چیزی زندگی شما را کنترل میکند و اختیاردار زندگی شما است؟ کجا به دنبال شادی و نشاط هستید؟ کجا به دنبال خوشحالی میگردید؟ از کجا تسلی و تسکین میگیرید؟ آیا از بطری مشروب که شادی و خوشی و تسلی و تسکین آن مصنوعی و ساختگی است؟
الان یک نفر میپرسد: «این درست که کلام خدا میگوید مست نشوید. اما، اگر به حدی شراب بنوشیم که مست نکنیم، آیا باز هم شراب نوشیدن ممنوع است؟» بسیار خوب، پاسخ شما بماند برای دفعۀ بعد. یکشنبۀ آینده، با هفت اصل و قاعده، این موضوع را برای شما توضیح میدهم.
با هم دعا بکنیم.
ای پدر آسمانی، از تو ممنونیم به ما کمک کردی از کلامت به یک بینش و آگاهی برسیم. ای خداوند، دعا میکنیم این آیۀ کوتاه، در وسط نامه به افسسیان، روی زندگی ما تأثیر بینظیر بگذارد. آنچه در این آیه به ما اعلام میکنی از یک منبع تازه برای شادی خبر میدهد. این آیه نوید میدهد که برای تسکین و تسلی و نشاط و کامیابی و برای مشارکت با خدا راه تازهای وجود دارد که دنیا از آن بیخبر است و آن هم پُر شدن از روحالقدس میباشد. دنیا میخواهد خودش را با خیلی چیزها پُر بکند، از شراب و مشروب و پول گرفته تا لذت و خوشی و اموال و دارایی. اما تو میگویی خودتان را با روحالقدس پُر بکنید و از روحالقدس پُر بمانید و ببینید که نتیجۀ پُر شدن از روحالقدس تقلبی و ساختگی نیست و ارمغان آن خماری و بدمستی نیست که دنیا با آن آشنا است. در عوض، وقتی از روحالقدس پُر بشوید، با یکدیگر به مزامیر و تسبیحات و سرودهای روحانی گفتگو میکنید و در دلهای خود به خداوند میسرایید و ترنّم میکنید و شکر میکنید و یکدیگر را در خداترسی اطاعت میکنید و شوهر خودتان را محبت میکنید و زن خودتان را محبت میکنید و فکر فرزندان خودتان هستید و غیره و غیره.
ای پدر آسمانی، به ما کمک بکن بدانیم کنترل شدن به دست روح تو دشوار و پیچیده نیست. به ما کمک بکن بدانیم که بیشتر از هر چیز دیگر تو مشتاقی ما را با روح خودت پُر بکنی و تنها کاری که از ما میخواهی این است که خودمان را از خودمان خالی بکنیم تا روحالقدس ما را پُر بکند. آنوقت است که میتوانیم با تو مشارکت داشته باشیم، آنوقت است که میتوانیم به درجۀ عالی و رفیع روحانی برسیم و بینش و بصیرتی پیدا بکنیم که حتی به خواب هم ندیدیم، آنوقت است میتوانیم بفهمیم پُر شدن به تمامی پُری خدا یعنی چه، آنوقت است که میتوانیم درک بکنیم که چطور میشود بینهایت زیادتر از هر آنچه بخواهیم یا فکر بکنیم انجام بدهیم، به حسب آن قوتی که در ما عمل میکند.
ای خداوند، منتظر هفتۀ آینده میمانیم تا دربارۀ این موضوع صحبت بکنیم که آیا مسیحیان اجازه دارند شراب بنوشند یا نه. به ما کمک بکن دلمان را برای شنیدن کلامت آماده بکنیم. برای این مشارکت از تو ممنونیم. در نام عیسی. آمین.
پایان

This article is also available and sold as a booklet.